به نامش...
چند روز پیش تو مغازه ی ساعت فروشی بودم .یه آقایی اومد که می خواست ساعت دیواری بخره .فروشنده چند تا ساعت که براش آورد ،مرده گفت :از این ساعتهایی می خوام که ثانیه شمارش صدا نداره...
یه لحظه فکر کردم ،ثانیه شمارش صدا نداره.!!
وقتی اومدم خونه به ساعت دیواری اتاق نگاه کردم ،عقربه ی ثانیه شمار تو سکوت می دوید...اشکالی نداره بذار تو هیاهوی آدمک ها این یکی صدا هم گم شه ...بذار نفهمم غقربه ی عمر شمار من بدون خستگی ، بدون وقفه داره حرکت می کنه بذار تفهمم جوونی من داره شسته می شه .بذار مثل همیشه خودمو به نفهمی بزنم ...اون قدیما آدم ها حداقل یه تلنگر داشتن ؛ اون ساعت شماطه دارای گنده که صداش تو همه ی خونه می پیچید ...چقدر هم صداش قشنگ بود ...12 ضرب یعنی ساعت 12...
یه کم دیگه که فکر می کنم می گم بهتر ...بذلر ساعت ها هم به سکوت واقعیت ها اضافه بشن...این زندگی آدمکی که نیاز به شمارش نداره 1ثانیه 2ثانیه 1روز 2روز چند ماه چند سال یه قرن...چه فرقی می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ای بابا بذار زندگیمونو بکنیم ...بذار همون وظیفه ی خطیر انسانیت (!!) یعنی تبدیل O2 به CO2 رو انجام بدیم ...بذار هنوز در حد یکی از زنجیره های اکوسیستم باقی بمونیم ...بذار فقط باشیم ..........
بذار آدمک بمونیم................
مبارک باشه :)
مرسی که اومدی ...
روزگارا
که چنین سخت به من می نگری
باخبر باش که پژمردن من آسان نیست
گرچه دلگیرم از دیروزم
گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند
لیک باور دارم
دلخوشی ها کم نیست
زندگی باید کرد...
گفته بودم در اولین فرصت بهت سر میزنم . مبارک باشه عزیزم موفق باشی
شعرقشنگی بود ...
آره زندگی باید کرد!!!
سلام دوست جدید مبارک باشه
لطفا پروفایلتو هم فعال کن
موفق باشی
سلام سرفرصت ایشالا...
وبلاگ جدیدت مبارک باشه مگه میشه وبلاگ شما بد باشه!!!!! میگن خیلی با هم خوشین خوب خدا رو شکر یکی هم پیدا شد و وب شما رو برد............!!!!!!!!!!!!
مرسی !!!!!!!!!!!(به همین شدت !)
بشه که نظرا رو هم بجوابی
مرسی که سرزدی ! ببخش سرم شلوغ و پلوغ بود ...نتونستم بجوابم
بهانه های زندگی آدمکی واینا!!!!!!!!!!۱
سلام
شاید اون اقاهه هم نمی خواسته صدا گذر عمرش رو هر ثانیه بشنوه ...