به نامش
بالاخره کار آموزی بخش اطفال هم تموم شد .
یه بخش با در دیوار صورتی صورتی !!چقدر این رنگ به این بخش نمی یاد ...
یه چیزایی تو زندگی هیچ وقت برام عادی نمی شه ...
دعا می کنم چشمای آدما و دردشون هیچوقت واسم عادی نشه!
دیدن موجودات کوچولوی بی گناهی که فرشته ها واسه تماشای معصومیتشون صف می کشن ...
چشای کوچولویی که هنوز دروغ گفتنو یاد نگرفتن ، چشایی که از درد نای اشک ریختن ندارن ...
ناله های مادری که همش از خدا آرزوی مرگ می کنه و مرتب می پرسه یعنی بچم خوب می شه ؟ و تو نمی دونی چی بهش بگی ...
همه و همه چیزایی بود که روحمو داغون کرد!! یه جورایی واقعا دردم گرفت !!
خواهشا گفت ، نوشت : برای ماندگار و تمام بچه های مریض دعا کنین .ماندگار یه دختر کوچولوی 8ماهه که عضو یه خونواده 3 نفره ست .تمام خواهر برادراش مردن قبلن...در واقع ماندگار تنها امید مامانشه !!
سلام سمیرا جون.
مرسی عزیزم که بهم سر زدی!
ووووی چه وب خوگشلی
آخی الهی !امیدوارم هر چه زودتر خوب شه
اسم حوا مثل اینکه طرفدار زیاد داره!آبجی حوا
مرسی عزیز .......................................
و من هیچ وقت برایم عادی نخواهد شد
اشک هایت
اشک هایش
و اشک هایمان
...
خداوندا
به مهربانیت
آغوش هیچ مادری را منتظر
چشمانش را بارانی
مگذار!
آمین...
سلام
تو رو تو بلاگ حوا دیدم شما هم قشنگ مینویسی
هر چند این مطلب دلم و به درد آورد
امید وارم هر چه زودتر شفا پیدا کنه این نی نی
مرسی .آره براش دعا می کنم>