دختر حوا ؛دختر عاشقانه ها

یادمان نرود انسانیم...

دختر حوا ؛دختر عاشقانه ها

یادمان نرود انسانیم...

می روی ...

  

به نامش... 

به چشمهایم می گویم  : 

هیس ...صدایش را در نیاورید دیگر  !

اما آنها هیچگاه نتوانسته اند خوب دروغ بگویند ...

و گونه هایم یک هو خیس می شوند ...  

سرم را بالا می آورم که نکند دیده باشی مرا! اما  آنقدر دور شدی که حالا از حجم عظیم رویایت فقط دو تا خط موازی مانده ...

نظرات 4 + ارسال نظر

سلام....


خدایش مطلب های ی که گذاشتی عالی بود...عکس با متن همخوانی داره...فضایی سنگین عکس با قلم قشنگه شما چند برابر میشه....خسته نباشی......در مورد سفارشتون (( چشم )))...منتظر آپم باش.....خبرت میکنم...بدرود

جوجه دکتر 1389/12/17 ساعت 12:17

خیلی قشنگ نوشتی.مرسی
عالی بود

.............!!!

هیچ صدایی از چشمهایم درنیامد
غرق شده بودند در اشکهای تنهایی

چشمهای من هنوز خیلی بچه اند
نمی توانند جلوی گریه شان را بگیرند
مثل قلبم که کودکانه زندگی می کند و کودکانه می سپارد خودش را..........

با نام من به کام تو
صبر کن بابا تند نروایست
رفیق با مرام کجاست؟؟؟
گشتم نبود نگردکه نیست.........

سلام.

چی شد خیلی اتفاقی اومدید؟؟؟؟

علک سلام
از وب کیمیا جون اومدم وبتون
همینجوری ........یه هویی..............اتفاقی...
دوس داشتی بازم سر بزن راستی در مورد خود نوشته هام نظر بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد